شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار
سلام اتفاقات جالبي ک واستون ميوفته اينجا بنويسين :)، يا مثلن خاطره هاي خنده دار يا هر چيزي :) فقط کپي از سايتاي دگ نباشه ..، مال خودتون يا اطرافيان باشه :) فعاليت کم نشه . خوشم نمياد اتاقم تعطيل باشه ( آيکون جذبه )

پيام‌هاي اتاق

ساعت ویکتوریا
+ نمي دونم چرا تو پارسي بلاگ با هر کس دوست شدم فرداش غيب شده بنده خدا !! هر جا هست خدا کمکش کنه :)
برا منم پيش اومده!
همه 5 نظر
کلا با کسي دوست نشيم! خخخ
ههههههه اره :)

*diafeh*

+ ب شوهر عمه م ميگم عمو گوشي نو خريدي ؟؟ ميگه آره :| گفتم خدايييييي ؟؟؟=)=) گفت اره اينا ( ي گوشي ساده درآورد نشونم داد ) ميگم عمو گوشي نوووو ميگه اينم نوئه دگ گفتم گوشي خوب ميگه گوشي برا چ کاري!!؟؟ گفتم خو زنگ زدن گف با اينم زنگ ميزنم * گفتم با سمند هم رانندگي ميکردي با اينم رانندگي ميکني پ چرا اينو خريدي ؟!! گفت اشتباه کردم !!* تو عمرم اينطور قانع نشده بودم
*diafeh*
توضيح اين ک ماشينشون هيونداس
*diafeh*
:)
بعدی همه 15 نظر قبلی
تبريك به من تبريك به تو تبريك به همه بالاخره گوشي خريد از دست تو راحت شد بنده خدا:دي
*diafeh*
خخخخخخ

DARYAEI

+ سلام: ) خـونـه عمـوم بـوديـم دختـرعمـو کوچيکـم دنبـال زن عمـوم بـود مـا هـم فکـر کـرديـم طبقـه بـالا قسمـت انبـاريـه گفتيـم و اون رفـت. هميـن ک بـالا رسيـده بـود بـرق رفـت! زن عمـوم هـم پشـت اون رفـت کـه نتـرسـه بچـه مثلا! دختـرعمـوم کـه زن عمـو رو ديـده فـک کـرده جـن ديـده: دي گفتـه بسم الله الرحمن الرحيم فـوت کـرده ب زن عمـوم گفتـه هـوو گـم شـوو:-D (با عرض معذرت) مـا:-D دختـرعمـوم:O
DARYAEI
زنعموم:-D :-\ ...جن:-D :-D
DARYAEI
هنوزم ياد اون موقع ميوفتم خندم ميگيره:-D
همه 7 نظر
DARYAEI
:D
بعدا زنده موند دخترعموت؟:دي
+ *چند شب پيش* مامان بزرگم شام خونمون بود من ي کم لاغر و کم غذام.... وسط شام خواست منو نصيحت و دلسوزي کنه.. گفت عرق بخور(مشروب) :-o گفت عرق اشتهاتو باز ميکنه حالا کسي ندونه فکر ميکنه چقدر اين کارست هههه نميدونم کجا شنيد اومد به من گفت چه مامان بزرگ روشنفکري دارم B-) :D
*diafeh*
خوشبحالتون يکم لاغرين .. من خيلي لاغرم :دي بقول فائزه دارم ناپديد ميشم :دي ... // جالَب بود : ) ممنون
اسپايکا
محو :دي
بعدی همه 24 نظر قبلی
اوووه :-0
همزاد دارم چقدر :دي

*diafeh*

+ من و دختر عمه م تو بچگي همه بازي اي باهم ميکرديم ............. جز الاکلنگ ... يني يکي از فانتزي هاي بچگيمون اين بود ک بتونيم باهم رو الاکلنگ بشينيم ولي هيچ جوووري نميشد .... اختلاف وزن بيداد ميکنه ميفهميد ،؟!!؟ نميتونيم !! آخرشم هيچ کدوم ب وزن متعادل نميرسيم .. اين آرزو رو با خودمون ب گووور ميبريم ميييييدونم ... هق هق هق
*diafeh*
..
*diafeh*
من نبودم دوستت ؟؟ اسمش چي بود ؟
همه 6 نظر
*diafeh*
از من لاغر تر هم وجود دارههههه !!!!
+ نمي دونم چرا هر چي فيد ميزنم دعوا ميشه :/
*diafeh*
هههه چرااا ؟؟
بله خودم مي دونم جناب انتظار اما دعواهايي که باعث بي احترامي به ديگران و يا شهدا و يا هر کس ... بشه قابل قبول نيست ... معمولا من با آدم منطقي بحث(بحث نه دعوا) ميکنم ....
همه 7 نظر
://///////
سعي خودم رو ميکنم :)
+ بچه ها سلام .. ديروز با دوستم رفتم بازار جاتون خالي اولاش کيف داد ولي ب مرور زمان 6 تا گردن کلفت گردنمون رو خورد کردن . نامردا بي دليل کشتمون ک اين بدتررين خاطره عمرم بووووووود
monaღ
خخخخ چيکار کردي ک زدنت بي دليبل نمييييييييييييشه
والا نميدونم فقط ميدونم خوردم حسابي
بعدی همه 10 نظر قبلی
تک دل❤ღ
سلام داداش خدابدنده چرا زدنت ؟
سلام خخخخخخ جريان عاطفي بودش خخخ
+ خاطره مال زمان بچگيم يه بار من و پسرداييم و پسرخاله . پسرعمم خونمون فوتبال بازي کرديم يه دفع بابام ...اومد پسردايي..با پسرخالمو و من فرار کرديم خخخخ ولي پسر عمم گير ميفوته بابام کفششو پرت ميکنيه سمتش بنده خدا رو پله ها ميوفته ستش ميشکنه ديييي خلاصه هر وقت افتاد يادم ميترکم از خنده ...مخصوصا وقتي افتاد گفت اي دايي حبي اي دايي حبيب مردم خخخخخ
*diafeh*
:-D
فدا لايکتون
+ سلام بردوستان ميخواستم خاطره تعريف کنم ولي خب (گذشته آزارم ميدهد)نميتونم درباره گذشته فک کنم شرمنده:'(
DARYAEI
94/3/29
*diafeh*
عب نداره : ) الان اتفاق جالبي اگ افتاد بنويسين
خخخخخ باشد
فدا لايکتون

*diafeh*

+ کاش يادد بگيريم بعضي حرفا شوخي نيست مخ کار گيري نيست سر کار گذاشتن نيست . کاش ياد بگيريم بعضي از اينا برا چند ديقه فرد مقابلو داغون ميکنه کاش ياد بگيريم با اين بي مزه بازيا قلب کسيو ب تپش نندازيم ذهن کسيو ب شک نندازيم . + نميشه مث قبل ب حرفاي همچين فردي اعتماد کرد + مگه تا وقتي قسم نخوري .. دروغ دروغ نيس ؟؟!! + تجربه + مخاطب
*diafeh*
94/3/30
*diafeh*
نميخاستم بنويسم مخاطب ... ولي چون اتاق خاطراته لازم بود
*diafeh*
.
*diafeh*
.

*diafeh*

+ پيام بزاريد ... بزاريد :|
*diafeh*
بيارش ... تلاش کن
*diafeh*
با گوشي بنويسين خوو
همه 6 نظر
*diafeh*
فک کن :دي
*diafeh*
انقد :دي
+ من پنج شنبه هفته قبل يکي از دوستامو بعد 5 سالي ديدم خيلي خوب بود و دو روزي تو يکي از روستاهاي شهرستان رودبار با هم بوديم و کلي خوش گذشت ...

*diafeh*

+ مدرسه ها تموم شده دگ اتفاقي نميوفته جز : خواب خوراک نت خوراک نت خوراک نت خواب خوراک نت خوراک نت خوراک نت خواب ... والا.. اين عست زندگيِ ما
*diafeh*
والا : )
تازه الان کـــ ماه رمضونه خوراکـ مون ام کـم شــده! مال من تو ماه رمضون اينه: خواب تلوزيون نت تلويزيون نت نت نت خوراک خوراک خوراک تلوزيون نت خوراک خوراک تلوزيون خواب... ديييي
*diafeh*
:)
+ رفته بوديم همايش آخر هفته قبل رفتيم غذا بگيريم گفتن كم اومده يه كم صبر كنيد چندتا خانم هم بودن كه صداشون دراومد. گفتن چه وضعشه؟ چقد بي نظم و... من گفتم حجم كار بالاست اشكالي نداره خب بعد از كمي صحبت معلوم شد اونا ميزبان همايش و كادر اجرايي بودن و ما ميهمان اصلن چقدر من خوبم:) . .
+ ي اتفاق خووووب.... بعد از *يازده سال* تلاش و کوشش و ... * مدرسه تمووووم شد* بالاخره... ديي اينم براي ديافه عزيز ک ميگ پست بذاريد... :)
*diafeh*
مبارکه .. آيکون دست دادن ...
اسپايکا
چي تموم شد؟
بعدی همه 11 نظر قبلی
هـــووووف (ايکون با دست عرق پيشوني رو گرفتن) بالخره تموم شد
ساعت ویکتوریا
گروه خاطرات و اتفاقات جالب :)
vertical_align_top